اراجيف يك مغز هيجانزده
بعد از مدت نسبتا زيادي اومدم اينجا و اصلا هم قصد ندارم چيز مهمي بنويسم. فقط چند كلمهاي مينويسم كه خودم خودمو بذارم تو رودرواسي براي آينده...
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۵ ساعت 13:1 توسط "رونوشت"
|
يك مطلب نسبتا پزشكي
سه هفته تمام گرفتار جراحی گربهام بودم و البته عواقب بعد از جراحي. و در همين ايام بيمارداري، متوجه شدم وقتي ميگن بهشت زير پاي مادران است، به اين دليله كه واقعا حقشونه...!! حالا بماند كه معلوم نيست دارن سر مادرا رو با اين حرفا و وعده - وعيدها كلاه ميذارن و دلشونرو خوش ميكنن و يا واقعا معتقدن كه باغ بهشت حق مسلم مادران است...؟!!...
+ نوشته شده در پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵ ساعت 12:6 توسط "رونوشت"
|
اين مثلا يعني مقدمه!
به سبك و سياق از هر دري سخني، اينجا از هر چي كه پيش بياد، مينويسم... از گروني نرخ تاكسيها بگير تا بحث و گفتگو و جار و جنجال و حتي كتككاري در باب حقوق زن!!! مگه زندگي عادي و معمولمون غير از اينه؟
منم كه يه آدم خيلي معمولي هستم و از آشنايي شما خوشبختم...!!...
+ نوشته شده در سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۵ ساعت 1:40 توسط "رونوشت"
|
